بچه های مهندسی کامپیوتر 91
میخام شب امتحان زبان رو تو این پست به تصویر بکشم.... ساعت 9ونیم شب....5دقیقه درس خوندن استراحت بین درس 5 دقیقه درس خوندن بطور مداوم یهو یکی دلش واسه عشقش تنگ میشد وجیغش بلند میشد دوستمون بود دیگه باید با دلقک بازی دوباره 5دقیقه درس خوندن بطور مداوم یهو میزنه به کلمون پاشیم قربدیم یک ساعتی به همین منوال میگذره خاستیم دیگه بریم واسه استاد قر بدیم آآآ برمیگردیم به بحث شیرین درس خوندن یه 10 دقیقه بطور مداوم وضعیت همه ی ما = دیگه همه منگ خوابن... دیگه وقت لالا... اگه تو دیدی ما درس بخونیم...نه بیا بزن تو گوش ما عین گوسفند ریختنمون تو یه دانشکده ریقو که همه دختر توش وول میخوریم خب حالا که هممون دختریم چه معنی داره که ریاست محترم دانشکده لطف کنن برامون فرم بزارن یعنی دیگه تموم یعنی تو هنرستان باید رو فرم مدرسه میومدیم...دانشکده هم باید رو فرم بیایم... آه چقد بچگانه حالا مدل فرم ها و قیمت هاشون!!! اینم فرم های مذخرفشون... قهوه اییه شبیه لباس مهماندارهای هواپیماست... بنفشه بدمدله ...ولی چون صنتیه قابل تحمل تره این سورمه اییه که دیگه اخر مانتو های بد ریخته... ____________________________________________ رفتیم قیمت بپرسیم! خانوم زاهدی(مسئول امور خوابگاهی): قهوه ای و سورمه ای:60هزارتومن بنفش:70 هزارتومن قیافه ما: ____________________________ یعنی عمـــــــــــــــــــــــرأ... یعنی فقط میخام باشی و ساندویچ خوردن اجی افسانه رو ببینی گوجه هارو از ساندویچ جدا کرده اینقدشم اضاف کرده.... والا مردم دارن. ساندویچ6هزار و پونصد تومنی میخرن! گوجه شو که درمیارن هیچ...انقدشم اضاف میکنن...! اونوقت میگه ملت فقیــــــــــرن....ندااااااااارن!!! سوءتفاهم پیش نیاد ی وقت...ساندویچ هات داگ هس آآآآ نه چیز دیگه! دقیقا هرچی بلای الهی سر ما دانشجوهای بدبخت میاد.... به چه زوری دست تو جیبمون میکنیم به چه زوری چهارتا خیار گوچه برمیداریم ... اونوقت به چه زوری پول رو به فروشنده میدیم اونم خداتومن... بعد یخچال غراضه های خوابگاه این بلارو بسرش بیارن!! خیار گوجه های یخ زده زینب ماهی های آبجی ساجده..... اینم خرید دانشجوییه دیگه...هرچند خواست سرخشون کنه نفله شون کرد... یعنی هنننننننننگ کردم.......... یه چیزی دیدم که الان فقط باید لاااااال بشم.... تو اینترنت دنبال عکس استاد آسایش برای رو پست تبریکم میگشتم... بگید چی پیدا کرد؟؟؟ نه تورو خدا بگید چی پیدا کردم؟؟؟ بمدت چهل و پنج دقیقه...
....
میخندوندیمش
!
...دختره دیگه قر تو کمرش فراوون
!
...
...وقتش نشد...
...
...
....از هنرستان به هنرستان!!!ما که دانشجو نیستیم
!!!
...
....
.........
...
...
...(تیکه بحث اون روز)
... ادامـ ه حرفـامـ ...
طراح : amess |