تبریک به استاد مهرزاد اسایش


بچه های مهندسی کامپیوتر 91

باعرض سلام

استاد گرامی مهندس مهرزاد آسایش

خیلی خوشحالیم از اینکه تونستید اینقد امتیاز کسب کنید.

ایشالله همیشه سالم و تندرست وموفق باشید و به درجات بسیار بالاتری دست یابید.

استاد مهرزاد آسایش

واقعا نمونه ای استاد عزیز...

+ جمعه 31 خرداد 1392برچسب:, ساعت 18:52 بـ ه قـلمـ Mohade3 goli

  

بچه های اتاق 110 در مسیر خوابگاه(سنگی) 

بچه های اتاق 110

 

سارا جونم:(خواهر شوهر گلم) اول ازهمه بگم خانوم "کرد" تشریف دارن !!!...نگی نگفتی...
 

ماشاله از همه درشت هیکل ترو بقول بعضی آ تنظیم ترین هیکل رو داره..

مهربون و دوست داشتنی همه رو دوست داره ماهم دوستش داریم..

آجی افسانه:(ساناز...بعضی جاها مهتاب) مهربون آروووم و فوق العاده دوست داشتنی 

 فاطی.کافوری: (زن اسماعیل..."چیم نگو"... خوب و مهربون و ناز نازی

زهرا.م: آرووم و بسیار درسخون....

فرانک!: این خانوم هم "ترک" تشریف دارن ...نگی نگفتی!!

کوچکترین فرد از لحاظ سن و سال(البته فقط و فقط و فقط سن و سال و نه هیچ چیز دیگه...

(ضدبیماری) به گفته ی خودش میگه نشوسته بخورین تا محکم بشین!!!

یعنی اگه تا الان محکم نشدیم دیگه نمیخام بشیمممممممم....

+ پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, ساعت 2:26 بـ ه قـلمـ Mohade3 goli

 

« فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم »

كه در این ترم پیاپی ز دروس افتادم !

اولین نمره كه دیدم سر من سوووووت كشید

سوی استاد دویدم غم دل سر دادم

ولی افسوس كه استاد محبت ننمود

با غضب گفت برو... نمره زیادی دادم !

گفتمش بهر خدا یك نظر انــــداز به من

مزه انداخت : نیم ناظر و من استادم !

بازگشتم كه شوم مطلع از درس دگر

دیدم « این سیل دمادم ببرد بنیادم »

خشمگین داد زدم، ناله و نفــرین كردم

- هیچ كس نیست در اینجا كه رسد بر دادم ؟؟؟!!

نــاگه از دور بدیــــــدم رخ اســــتاد عزیز

گوییــــا بر دل او كـــــرد اثر فریادم...

گفتمش مرد شریف از چه به من -6- دادی؟!

گفت: غیبت سببش بود و نرفت از یادم

قصه گر باز بگویم همه اش تكراری است

از دروس دگــــرم نیـــــــــز چنین افتادم

گرچه افتادم و ماندم عقب از خرخوان ها...

كسب عنوان عقب مانده مباركبادم !!

+ پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, ساعت 2:6 بـ ه قـلمـ Mohade3 goli

این وب متعلق به دانشجوهای کامپیوتر ورودی بهمن91 دانشکده فنی و حرفه ای "دخترانه" الزهرا بوشهر هست.


نمایی از حیاط دانشکده الزهرا

ما در خوابگاهی که میگگگگگن خوابگاه دانشگاست بطور نامحسوس مستقریم...


اینم نمایی از در خوابگاه هست..

آیفون تصویریشون خراب شده زبونه رو گذاشتن لای در،

که اگه کسی خاست بیاد به خوابگاه تجاوز کنه زیاد به خودش زحمت نده، از در بیاد تو!

______________________________________________________________________

اتاق112 و 110 متعلق به من و همکلاسی هامه ساراجونمم که یکی از نویسنده های وب هست

و فعلا شرایط دسترسی به نت رو نداره، در اتاق 110 و من در اتاق 112 هستیم ما 6 نفریم اونا 5نفر...

اتاق کنار اتاق سارا جون و دوستاش متعلق به ترم بالایی های رشته ی ماست ...

راضیه:(مسئول آشپزخونه "جیگرمون از دستش خون است"

هر شب میاد میبرتمون طی کشی و گاز پاک کنی...

الهام:(مسئول سایت "طفلک همش دم در اتاقها دنبال هزینه ی سایت از بچه هاست"با خورده هاش..

سکینه: همشهری خودمه سرش به کار خودشه ..دختر خوبیه...

رضوان:اونم خیلی دختر خوبیه ...

نجمه:آرووم ومهربون والبته.....متأهل اتاق..

آمنه: آمنه جون مسئولیت مهمه حرص خوردن با درس نخوندن مارو بر عهده داره!....

ولی خدایی همشون دخترایه گلی هستن..یکی از یکی بهتر....

___________________________________________________________

و اتاق کنار اتاق ماهم متعلقه به بچه های آویزون ترم 1 گرافیک هست...

مهدیه و فاطمه: دخترعمو های گل و درسخون و البته آفتاب مهتاب ندیده...

مهشید: تپلی و گرد....با عینک گوگوشی بانمکش

نگین: پر سرو صداترین و شلوغ ترین ....(طفلکی ساکت که میشه حس میکنیم مریضه!

سیما: فک میکنم بزرگتر از بقیه ست(البته گویا خودش لو نداده... بجوش و خونگرم!

کلثوم: معمولا ساکت....تا من دیدمش که تو نخ گوشیش بوده و عشقش...

ساناز: (دختری با کفش های کتانی..)بقول خودش خل و چل!!!

اینم تو سرو صدا کم از نگین نداره ولی دیوونه بازیهاش سر به آسمون کشیده!

__________________________________________________________________________________

تقریبا تموم! امیدوارم همه رو همونطور که هستن معرفی کرده باشم

راستی یادم رفت....

خانوم معلمی اولین سرپرست: فوق العاده خانوم خوش برخورد و مهربون والبته مقرراتی.

خانوم قاعدی پور دومین سرپرست: میشه گفت ناظم مدرسه...!

سخت گیر و دعوا کن درحد کتک "قطعا اگه اجازه شو داشت دریغ نمیکرد".

خانوم صداقت: سر خود من شخصا زیاد  داد کشیده

ولی بچه ها میگن بد نیس ولی بنطر من خوب هم نیس...

_ _ سارا اجی آدرس وب رو فک کنم فقط میشه به خانوم معلمی داد....

قاعدی و صداقت ببینن پوست از کله مون می کنن ...._ _

 

+ پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, ساعت 2:5 بـ ه قـلمـ Mohade3 goli


اینارو گفتم که کم کم بچه های اتاق خومون رو معرفی کنم...

ابجی ساجده: (دختر موسی،زن فرشاد...." ألـــــــــــــأ "...)

دختر خوب فهمیده ماه گل درسخون و..."هرچی صفت خوب"

زینب: بنظر من پرسر و صداترین چون هیچوقت نذاشت راحت بخوابم با سروصداهاش...

زهرا: (زرو زن إبریم..)

بنظر من خوب خوش اخلاق و کمی هم نق نقو..(موقع خوابش کسی حق جیک زدن نداره..)

والبته متأهل اتاق ما

زینب.ق: در یک کلام سایلنت ترین....

فاطی: افسرده....هیچوقت تو خوابگاه نیست وقتایی هم که هست معمولا مامانشو میخواد...(موج منفی - )

و خودم(محدثه "گلی"...زن داداش سارا).....

ازلحاظ قیافه فقط میگم ریزو پیزه ترینم (جو جو) و بسیار شلخته...

و اینم خودم میگم با ناخونام *ون همه رو پاره کردم..


+ پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, ساعت 2:1 بـ ه قـلمـ Mohade3 goli


دانشجو رو چی تعریف می کنی؟
فردی که در مقابل فهمیدن سخت مقاومت می کنه!

چی شد که رفتی دانشگاه؟
بار بهمون خورد، وانت هم خالی بود، رفتیم دانشگاه.


حرفی برای کسانی که میخوان در آینده دانشجو بشن؟

 

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند

 

بچه جون درس نخون لیسانسه هاش بیکارن

برای شبای امتحان جه برنامه ای داری؟
همیشه یک جمله ی گرانبها رو سرلوحه ی کارم قرار میدم و اون اینه که:
ز خر خوانان عالم هر که را دیدم غمی دارد
دلا خو کن به مشروطی که ان هم عالمی دارد

نه جدا برای خواننده ها بگو چه برنامه ای داری؟
راستشو بخوای از سر تا پام تقلب می نویسم

ولی چون استرس دارم که تقلب هامو بگیرن، مجبورم همشونو حفظ کنم.

خوابگاه دانشجویی چه جور جاییه؟
ساختمونی شبیه انباری که توی اون موجوداتی شبیه انسان زندگی میکنن.

اگر یک شب ساعت 12 خوابت بگیره، مجبوری تا 5 صبر کنی تا خوابگاه اروم بشه بعد بخوابی.

تا حالا شده برای یادگیری درسی دچار مشکل بشی و حس کنی که اونو نمی فهمی؟
من کلا با یادگیری مشکل دارم.

برای موفقیت توی امتحانای تستی چه تاکتیکی رو پیشنهاد می کنی؟
استفاده از متد ده بیست سی چهل....

استرس خودت رو چه جوری مهار می کنی؟
استرس لازم نیس! پاس نمی کنیم که از پایه قوی شیم و هی مرور کنیم.

تا حالا شده از امتحانا جا بمونی؟
جا که نموندم ولی 8 صبح امتحانا شروع میشه و... 

من که تا 7:50 خوابم، مجبورم بدوم تا به امتحان برسم.



 

 

+ پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, ساعت 1:57 بـ ه قـلمـ Mohade3 goli

 

 البته خیلی هم هوایی نیست...مایل گرفته شده...عکاسشو عشق است...."محدثه گلی"

+ پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, ساعت 1:56 بـ ه قـلمـ Mohade3 goli

روزی از روزها اجی ساجده پاشو شیشه برید هممون دورش جمع شدیم

و دستمال کاغذی اوریدم و خون پاشو بند آوردیم بعد دقایقی که گذشت...

متوجه شکل بسیار جالبی که رو دستمال کاغذی ایجاد شده بود،شدیم

باورش واسه خودمونم خیی سخت بود..

.

.

.

.

.


یه قلب و اول اسم کسی که دوستش داره....F

 

 

شانس هم نداریم پامون ببره خون پامون رو دستمال کاغذی یه حرفی رو دربیاره با قلبش...!

 

 

 

 

+ پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, ساعت 1:54 بـ ه قـلمـ Mohade3 goli

یادگاری خوشکل محدثه رو دیوار اتاق110 آخر ترم ... روز رفتن

 

 ....

 

 

+ پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, ساعت 1:53 بـ ه قـلمـ Mohade3 goli



طراح : amess