بچه های مهندسی کامپیوتر 91
سلام من محدثه هستم منو دوستم سارا تصمیم گرفتیم دوران دانشجوییمون رو در قالب یه وبلاگ کوچولو به نمایش بزاریم... ما مهندسین موفق آینده هستیم ....مهندسان کامپیوتر
فعلا ترم 1رو گذروندیم و از ترم بوقی بودن خارج شدیم به حمدالله... اگه بشه کم کم واستون خاطرات ترمی که گذشت رو میزاریم .... امیدوارم از کلبه ی خاطره های ما خوشتون بیاد. وقتی سرکلاس زبان خسته میشی باید یه همچین چیزی تو کیفت باشه باهاش سرگرم بشی...خخخخ یه استاد داشتیم این ترم که خدایی خیلی دوستش داشتم البته خب به چشم برادری خیلی خوب بود کلاسش یه جذبه ی خاصی داشت بگذریم که استاد گویااااااااا مجرد بود.... اصلا بحثی ما نداریم سر این قضیه! اصن به ما چه!...خخخخ استاد عمادی...استاد الکترونیکمون بود...روز اخر چنان جلوش خوردم زمین که خدا میدونه چقد ضایع شدم! خخخخخ....با اون قلب هایی که من توی کاغذ نظرسنجی براش کشیدمو اون ضایع بازیه روز اخر و افتادنم!... یعنی یه عمر به یاد ما می افته کر کر میخنده بهمون! امیدوارم همیشه موفق باشه!شمارشو که نتونستیم گیر بیاریم(البته نه اینکه نتونیم واقعا نخاستیم)ولی خیلی استاد خوبی بود... اینم شاهکاره منه سر کلاس حویه کاری سلام خدمت همه ی دوستای مجازی خودم...همش از ترم 1 نوشته بودم چیزی از ترم 2 ننوشتم ... که البته چیزی هم نداشتم که بخام بنویسم...ترم دو من اومدم هم اتاقیه دوستای خودم شدم یعنی با فرانک و سارا و فاطمه و زهرا و ... نمیدونم باید اسمشو بیارم یا نه ...وبا افسانه...هم اتاق شدم اولاش انگاری خوب بود..کم کم دیدم بشدت از سارا دور شدم و بی دلیل چشم دیدن همو نداریم بعله...اول ترم 3 فهمیدیم همون خانومی که نمیخاستم اسمشو بیارم بینمون رو بهم ریخته... نه فقط بین منو سارا بلکه این وسط زهرا و فرانک هم بودن خدا نصیبتون نکنه کسایی که بخاطر منافع خودشون از هیچی نمیگذرن از خراب کردن دوران دانشجویی 6نفر.. خلاصه این خانم هممون رو بهم ریخت ذوقمون رو کور کرد سارا میخاست بیاد همه چیو با جزییات بنویسه ولی گفتم کلیات گفته بشه بهتره... بگذریم که اخرش همه چیو سر من خراب کرد این خانم!بهرحال بعد از رسوایی بایدم یه کاری میکرد.. ومن بهترین گزینه بودم که کاسه کوزه سرش شکسته بشه... ولی خداروشکر که چهره ی پلیدش برای همه نمایان شد..برای همه! دعا کنید این یک ترمی که مونده بتونیم ما چند نفر که اینقدر بهم بدی کردیم برای هم جبران کنیم..گور بابای اونی که خرابکاری کرد! این روز رو بچه ها یادشون نمیره خیلی خاص بود! هممون منتظر که بریم سر جلسه گند رو بزنیم به امتحان....خخخخخ دم استادش گرم ........ محمودی منو شخصا با 10 قبول کرد!واقعا دمش گرم! محض اطلاع اونی هم که نفر اخر سمت چپ نشسته صورتش تار نیس این جانب هست! این دوربین بالای سر خودپرداز نصب شده بود ماهم پول که میگرفتیم واسه دوربین بالای سرمون دست تکون می دادیم طفلکی اوضاعی داشت از دست ما...سوژه خنده اش میکردیم البته خودمونم سوژه خنده میشدیم واسه کارمندای بانک... ایناهم آرلا و آدرین بچه های افسانه هستن... خب دختریم دیگه تا بریم بمیریم از دنیای عروسکامون دور نمیشیم خدابیامرزه بابا و مامان و مغازهه که عروسک حراج میکنه اونجا...خخخخخ
اینم خپلی خودمه عروسک نازم همدم تنهایی هام...
دانشجوئه دیگه گاهی وقتا اوضاعش میشه ای....موجودی داغون* دوست گلمون اجی زهرا رفت آشپزخونه واسه خودش و دوتا از بچه ها شام درست کنه تخم مرغش این شکلی شد
خودش اومد گرفت خوابید نمکدون رو حال میکنی؟؟!!! میخام شب امتحان زبان رو تو این پست به تصویر بکشم.... ساعت 9ونیم شب....5دقیقه درس خوندن استراحت بین درس بمدت چهل و پنج دقیقه... 5 دقیقه درس خوندن بطور مداوم یهو یکی دلش واسه عشقش تنگ میشد وجیغش بلند میشد.... دوستمون بود دیگه باید با دلقک بازی میخندوندیمش! دوباره 5دقیقه درس خوندن بطور مداوم یهو میزنه به کلمون پاشیم قربدیم...دختره دیگه قر تو کمرش فراوون! یک ساعتی به همین منوال میگذره... خاستیم دیگه بریم واسه استاد قر بدیم آآآ...وقتش نشد... برمیگردیم به بحث شیرین درس خوندن یه 10 دقیقه بطور مداوم وضعیت همه ی ما = دیگه همه منگ خوابن... دیگه وقت لالا... اگه تو دیدی ما درس بخونیم...نه بیا بزن تو گوش ما... عین گوسفند ریختنمون تو یه دانشکده ریقو که همه دختر توش وول میخوریم خب حالا که هممون دختریم چه معنی داره که ریاست محترم دانشکده لطف کنن برامون فرم بزارن... یعنی دیگه تموم....از هنرستان به هنرستان!!!ما که دانشجو نیستیم!!! یعنی تو هنرستان باید رو فرم مدرسه میومدیم...دانشکده هم باید رو فرم بیایم... آه چقد بچگانه... حالا مدل فرم ها و قیمت هاشون!!!.... اینم فرم های مذخرفشون... قهوه اییه شبیه لباس مهماندارهای هواپیماست... بنفشه بدمدله ...ولی چون صنتیه قابل تحمل تره این سورمه اییه که دیگه اخر مانتو های بد ریخته... ____________________________________________ رفتیم قیمت بپرسیم! خانوم زاهدی(مسئول امور خوابگاهی): قهوه ای و سورمه ای:60هزارتومن بنفش:70 هزارتومن قیافه ما: ____________________________ یعنی عمـــــــــــــــــــــــرأ... یعنی فقط میخام باشی و ساندویچ خوردن اجی افسانه رو ببینی......... گوجه هارو از ساندویچ جدا کرده... اینقدشم اضاف کرده.... والا مردم دارن.... ساندویچ6هزار و پونصد تومنی میخرن! گوجه شو که درمیارن هیچ...انقدشم اضاف میکنن...! اونوقت میگه ملت فقیــــــــــرن....ندااااااااارن!!!...(تیکه بحث اون روز) سوءتفاهم پیش نیاد ی وقت...ساندویچ هات داگ هس آآآآ نه چیز دیگه! دقیقا هرچی بلای الهی سر ما دانشجوهای بدبخت میاد.... به چه زوری دست تو جیبمون میکنیم به چه زوری چهارتا خیار گوچه برمیداریم ... اونوقت به چه زوری پول رو به فروشنده میدیم اونم خداتومن... بعد یخچال غراضه های خوابگاه این بلارو بسرش بیارن!!
خیار گوجه های یخ زده زینب ماهی های آبجی ساجده..... اینم خرید دانشجوییه دیگه...هرچند خواست سرخشون کنه نفله شون کرد... یعنی هنننننننننگ کردم.......... یه چیزی دیدم که الان فقط باید لاااااال بشم.... تو اینترنت دنبال عکس استاد آسایش برای رو پست تبریکم میگشتم... بگید چی پیدا کرد؟؟؟ نه تورو خدا بگید چی پیدا کردم؟؟؟
باعرض سلام استاد گرامی مهندس مهرزاد آسایش خیلی خوشحالیم از اینکه تونستید اینقد امتیاز کسب کنید. ایشالله همیشه سالم و تندرست وموفق باشید و به درجات بسیار بالاتری دست یابید. واقعا نمونه ای استاد عزیز... بچه های اتاق 110 در مسیر خوابگاه(سنگی) بچه های اتاق 110 سارا جونم:(خواهر شوهر گلم) اول ازهمه بگم خانوم "کرد" تشریف دارن !!!...نگی نگفتی... ماشاله از همه درشت هیکل ترو بقول بعضی آ تنظیم ترین هیکل رو داره.. مهربون و دوست داشتنی همه رو دوست داره ماهم دوستش داریم.. آجی افسانه:(ساناز...بعضی جاها مهتاب) مهربون آروووم و فوق العاده دوست داشتنی فاطی.کافوری: (زن اسماعیل..."چیم نگو"... خوب و مهربون و ناز نازی
زهرا.م: آرووم و بسیار درسخون.... فرانک!: این خانوم هم "ترک" تشریف دارن ...نگی نگفتی!! کوچکترین فرد از لحاظ سن و سال(البته فقط و فقط و فقط سن و سال و نه هیچ چیز دیگه... (ضدبیماری) به گفته ی خودش میگه نشوسته بخورین تا محکم بشین!!! یعنی اگه تا الان محکم نشدیم دیگه نمیخام بشیمممممممم....
« فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم » كه در این ترم پیاپی ز دروس افتادم ! اولین نمره كه دیدم سر من سوووووت كشید سوی استاد دویدم غم دل سر دادم ولی افسوس كه استاد محبت ننمود با غضب گفت برو... نمره زیادی دادم ! گفتمش بهر خدا یك نظر انــــداز به من مزه انداخت : نیم ناظر و من استادم ! بازگشتم كه شوم مطلع از درس دگر دیدم « این سیل دمادم ببرد بنیادم » خشمگین داد زدم، ناله و نفــرین كردم - هیچ كس نیست در اینجا كه رسد بر دادم ؟؟؟!! نــاگه از دور بدیــــــدم رخ اســــتاد عزیز گوییــــا بر دل او كـــــرد اثر فریادم... گفتمش مرد شریف از چه به من -6- دادی؟! گفت: غیبت سببش بود و نرفت از یادم قصه گر باز بگویم همه اش تكراری است از دروس دگــــرم نیـــــــــز چنین افتادم گرچه افتادم و ماندم عقب از خرخوان ها... كسب عنوان عقب مانده مباركبادم !! این وب متعلق به دانشجوهای کامپیوتر ورودی بهمن91 دانشکده فنی و حرفه ای "دخترانه" الزهرا بوشهر هست. نمایی از حیاط دانشکده الزهرا ما در خوابگاهی که میگگگگگن خوابگاه دانشگاست بطور نامحسوس مستقریم...
اینم نمایی از در خوابگاه هست.. آیفون تصویریشون خراب شده زبونه رو گذاشتن لای در، که اگه کسی خاست بیاد به خوابگاه تجاوز کنه زیاد به خودش زحمت نده، از در بیاد تو! ______________________________________________________________________ اتاق112 و 110 متعلق به من و همکلاسی هامه ساراجونمم که یکی از نویسنده های وب هست و فعلا شرایط دسترسی به نت رو نداره، در اتاق 110 و من در اتاق 112 هستیم ما 6 نفریم اونا 5نفر... اتاق کنار اتاق سارا جون و دوستاش متعلق به ترم بالایی های رشته ی ماست ... راضیه:(مسئول آشپزخونه "جیگرمون از دستش خون است" هر شب میاد میبرتمون طی کشی و گاز پاک کنی... الهام:(مسئول سایت "طفلک همش دم در اتاقها دنبال هزینه ی سایت از بچه هاست"با خورده هاش.. سکینه: همشهری خودمه سرش به کار خودشه ..دختر خوبیه... رضوان:اونم خیلی دختر خوبیه ... نجمه:آرووم ومهربون والبته.....متأهل اتاق.. آمنه: آمنه جون مسئولیت مهمه حرص خوردن با درس نخوندن مارو بر عهده داره!.... ولی خدایی همشون دخترایه گلی هستن..یکی از یکی بهتر.... ___________________________________________________________ و اتاق کنار اتاق ماهم متعلقه به بچه های آویزون ترم 1 گرافیک هست... مهدیه و فاطمه: دخترعمو های گل و درسخون و البته آفتاب مهتاب ندیده... مهشید: تپلی و گرد....با عینک گوگوشی بانمکش نگین: پر سرو صداترین و شلوغ ترین ....(طفلکی ساکت که میشه حس میکنیم مریضه! سیما: فک میکنم بزرگتر از بقیه ست(البته گویا خودش لو نداده... بجوش و خونگرم! کلثوم: معمولا ساکت....تا من دیدمش که تو نخ گوشیش بوده و عشقش... ساناز: (دختری با کفش های کتانی..)بقول خودش خل و چل!!! اینم تو سرو صدا کم از نگین نداره ولی دیوونه بازیهاش سر به آسمون کشیده! __________________________________________________________________________________ تقریبا تموم! امیدوارم همه رو همونطور که هستن معرفی کرده باشم راستی یادم رفت.... خانوم معلمی اولین سرپرست: فوق العاده خانوم خوش برخورد و مهربون والبته مقرراتی. خانوم قاعدی پور دومین سرپرست: میشه گفت ناظم مدرسه...! سخت گیر و دعوا کن درحد کتک "قطعا اگه اجازه شو داشت دریغ نمیکرد". خانوم صداقت: سر خود من شخصا زیاد داد کشیده ولی بچه ها میگن بد نیس ولی بنطر من خوب هم نیس... _ _ سارا اجی آدرس وب رو فک کنم فقط میشه به خانوم معلمی داد.... قاعدی و صداقت ببینن پوست از کله مون می کنن ...._ _ اینارو گفتم که کم کم بچه های اتاق خومون رو معرفی کنم... ابجی ساجده: (دختر موسی،زن فرشاد...." ألـــــــــــــأ "...) دختر خوب فهمیده ماه گل درسخون و..."هرچی صفت خوب" زینب: بنظر من پرسر و صداترین چون هیچوقت نذاشت راحت بخوابم با سروصداهاش... زهرا: (زرو زن إبریم..) بنظر من خوب خوش اخلاق و کمی هم نق نقو..(موقع خوابش کسی حق جیک زدن نداره..) والبته متأهل اتاق ما زینب.ق: در یک کلام سایلنت ترین.... فاطی: افسرده....هیچوقت تو خوابگاه نیست وقتایی هم که هست معمولا مامانشو میخواد...(موج منفی - ) و خودم(محدثه "گلی"...زن داداش سارا)..... ازلحاظ قیافه فقط میگم ریزو پیزه ترینم (جو جو) و بسیار شلخته... و اینم خودم میگم با ناخونام *ون همه رو پاره کردم.. حرفی برای کسانی که میخوان در آینده دانشجو بشن؟ ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند ولی چون استرس دارم که تقلب هامو بگیرن، مجبورم همشونو حفظ کنم. اگر یک شب ساعت 12 خوابت بگیره، مجبوری تا 5 صبر کنی تا خوابگاه اروم بشه بعد بخوابی. من که تا 7:50 خوابم، مجبورم بدوم تا به امتحان برسم.
... ادامـ ه حرفـامـ ...
فردی که در مقابل فهمیدن سخت مقاومت می کنه!
چی شد که رفتی دانشگاه؟
بار بهمون خورد، وانت هم خالی بود، رفتیم دانشگاه.
برای شبای امتحان جه برنامه ای داری؟
همیشه یک جمله ی گرانبها رو سرلوحه ی کارم قرار میدم و اون اینه که:
ز خر خوانان عالم هر که را دیدم غمی دارد
دلا خو کن به مشروطی که ان هم عالمی دارد
نه جدا برای خواننده ها بگو چه برنامه ای داری؟
راستشو بخوای از سر تا پام تقلب می نویسم
خوابگاه دانشجویی چه جور جاییه؟
ساختمونی شبیه انباری که توی اون موجوداتی شبیه انسان زندگی میکنن.
تا حالا شده برای یادگیری درسی دچار مشکل بشی و حس کنی که اونو نمی فهمی؟
من کلا با یادگیری مشکل دارم.
برای موفقیت توی امتحانای تستی چه تاکتیکی رو پیشنهاد می کنی؟
استفاده از متد ده بیست سی چهل....
استرس خودت رو چه جوری مهار می کنی؟
استرس لازم نیس! پاس نمی کنیم که از پایه قوی شیم و هی مرور کنیم.
تا حالا شده از امتحانا جا بمونی؟
جا که نموندم ولی 8 صبح امتحانا شروع میشه و...
طراح : amess |